سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانلود کتاب عمومی دانشگاهی

پاتریشیا اسمیت نمی خواست کسی را فراموش کند طوفان کاترینا ، بنابر

    نظر

14 سال از آن گذشته که طوفان کاترینا نیواورلئان و سواحل خلیج فارس را ویران کرده است ، اما هنوز تعداد کل افرادی که در طوفان و عواقب آن جان باختند ، هنوز مشخص نیست. بیشترین تخمین ها تعداد کشته شدگان را حدود 1800 نفر اعلام می کند ، اما هیچ فهرست یادبودی ، هیچ راه رسمی برای به یاد آوردن و فهرست کردن افرادی که جان خود را از دست داده اند وجود ندارد زیرا طوفان رخ داده ، لاین ها ناکام ماند و مقامات دولتی نتوانستند آنچه را که لازم بود انجام دهند. از آنها محافظت کن.

 

 

با این حال ، پاتریشیا اسمیت راه خود را برای یادبود آنها پیدا کرده است: شعر. در سال 2008 ، او خون Dazzler را منتشر کرد ، مجموعه ای درباره نیواورلئان و مردم این شهر که در اثر طوفان ویران شده اند. این مجموعه ، پنجمین اسمیت ، فینالیست جایزه کتاب ملی بود و از آن زمان به یک متن اساسی درمورد این فاجعه تبدیل شده است.

 

اسمیت در گزارش لحظه به لحظه خود از طوفان ، داستان تخریب ، مرگ و ناامیدی را می پوشاند و باعث تمرکز بشریت انسانهای کشته شده و جان سالم به در می شود. در شعر "34" در مورد 34 ساکن (تعداد رسمی اکنون 35) خانه سالمندان سن ریتا که در طوفان درگذشت ، صدای خود را در بخش های شماره گذاری می کند:

 

"23.

آسان آسان

من سبز تو شدم ،

در گرد و غبار قرمز خود چرخید ،

و آفتاب تو سفید من را قرمز کرد

و سیاه من آبی.

خنده دار چقدر رنگ کردم ،

چگونه گرمای شما را جذب کردم و شما چگونه

بدون چانه زدن ،

من را به فرزند خود صدا کردم. "

اسمیت به بوستل می گوید که او قبل از اینکه طرحی برای نوشتن کل مجموعه درباره طوفان داشته باشد ، آن شعر را نوشت. وقتی او "34" را روی صحنه اجرا کرد ، متوجه شد که برخی نمی خواهند چنین داستانی وحشتناک و واقعی را بشنوند.

 

 

او گفت: "به زودی فهمیدم که گروهی از شنوندگان وجود دارند که فقط نمی خواستند چیزی در مورد کاترینا بشنوند ،" در زیر سؤال و پاسخ زیر به بوستل گفت. "آنها می خواستند حواس پرتی کنند ، آنها دیگر نمی خواستند به تراژدی توجه کنند. من فکر می کردم مهم است که چنین لحظه ای انسانی و عمیقا غم انگیز در زندگی ما ناپدید نشود."

 

او می دانست که باید داستان کسانی را که زندگی آنها در اثر طوفان ویران شده است ، بگوید ، نه آنطور که در خبرها گفته می شود ، بلکه همانطور که شایسته است به خاطر بسپارند. نتیجه ، مجموعه ای است که دقیقاً در توصیف های خود از وحشیگری های ناشی از طبیعت و بشر ، و در همدلی گسترده آن برای کسانی که آسیب دیده اند ، کسانی که کشته شده اند ، و کسانی که با این فاجعه غیرقابل برگشت تغییر کرده اند ، گسترده است.

 

در مصاحبه زیر ، اسمیت بیشتر درباره روند نگارش این مجموعه خیره کننده صحبت می کند ، و اینکه چرا توفان کاترینا چنین لحظه ای بحرانی در تاریخ ایالات متحده است:

 

 

"Blood Dazzler" توسط پاتریشیا اسمیت

16 دلار

اکنون سفارش دهید

 

Bustle: اولین چیزی که در مورد این مجموعه به من توجه می کند عنوانی است: "Blood Dazzler". ترکیب این دو کلمه - خون و خیره کننده - کاملاً مغایر با هم نیست. چرا احساس کردید که "خیره کننده خون" راهی مناسب برای توصیف طوفان و مجموعه شما بود؟

 

پاتریشیا اسمیت: من از تیتراژ کردن هر دو کتاب و اشعار فردی وحشتناک هستم. وقتی به پایان شعر "خواهر و برادرها" رسیدم ، می دانستم که به چیزی احتیاج دارم ، چیزی که به صورت صوتی و روایی کامل است ، چیزی که به یاد ماندنی خواننده است تا بتواند از آن دور شود و به سمت خود بماند. اما من می خواستم نوشتن را ادامه دهم ، و نمی توانستم وقت لازم را برای صعود برای آخرین خط صبر کنم. بنابراین من کلمات "خیره کننده خون" را به عنوان محل نگهدارنده از هوا بیرون کشیدم ، که قصد داشت بعداً به چیزی برسد.

 

ضمنا کتاب را تمام کردم. وقتی برگشتم تا "خواهر و برادر" را به پایان برسانم ، کلمات "خیره کننده خون" برای متناسب بودن شعر زیاد شده بودند - این عبارت موفق به ذوب زیبایی و سرکوب خشونت شد ، و کاملاً غیرقابل توصیف بود. من هیچ وقت زحمت ندادم که معنای قطعی بهش بدم من دقیقاً مطمئن نیستم که چرا کار کرد ، اما کار کرد.

 

در چه مرحله ای از روند خلاقیت متوجه شدید که طوفان کاترینا موضوعی نیست که بتواند در قالب یک شعر وجود داشته باشد - این که یک مجموعه کامل برای نوشتن درباره آنچه اتفاق افتاده است ضروری است؟

 

 

من هرگز قصد نداشتم کتابی درباره کاترینا بنویسم. من شعر "34" را در مورد ساکنان خانه سالمندان که درگذشت در سنت برنارد پریش باقی مانده است ، نوشتم ، زیرا احساس ارتباط شخصی با آن داستان کردم. من در همان نوع امکانات از آلزایمر رنج می بردم ، با اعضای مختلف خانواده ما مشخص شده است که در مراقبت از او شرکت کنند. من به یاد یک دکمه زرد در کنار تخت او افتادم که هر وقت اوضاع سخت شد می توانم فشار بیاورم - وقتی عمه من مرا نشناخت ، از خوردن امتناع ورزید ، جنگ طلب شد. و کسی که همیشه خواهد آمد.

 

وقتی وضعیت سنت ریتا در نیواورلئان را تصور می کردم - چراغ ها ، آب بالا می رود ، هیچ کس پاسخگوی تماس های فزاینده از سوی ساکنان نیست - من می توانستم تصور کنم که این نوع دکمه ها تحت فشار قرار گرفته ، هل داده می شوند و دوباره تحت فشار قرار می گیرند. و هیچ کس نمی آید.

 

شعر را نوشتم که صدای 34 نفر از بین رفته را خواند و شروع به خواندن آن کردم. به زودی فهمیدم که جناحی از شنوندگان وجود دارند که فقط نمی خواهند چیزی درباره کاترینا بشنوند. آنها می خواستند حواس پرتی کنند ، دیگر نمی خواستند روی تراژدی تمرکز کنند. فکر می کردم مهم است که چنین لحظه ای انسانی و عمیقا غم انگیز در زندگی ما ناپدید نشود. بنابراین شعرهای دیگر ، که گمان می کنم همیشه آنجا بودند ، شروع به حرکت به سطح کردند. نوشتن آنها تلاش من برای زنده نگه داشتن داستان به اندازه کافی طولانی بود تا افراد بیشتر بدانند منظور از آن چیست.

 

اما من هنوز به فکر "کتاب" یا "مجموعه" نبودم. داشتم فکر می کردم "بیشتر و بیشتر داستان"

 

 

"34" شعری ویرانگر است - شعری که از نظر ظاهری تخریب این طوفان را نشان می دهد و به انسانهای تحت تأثیر آن چهره می بخشد. آیا می توانید ما را در خلق آن شعر و آنچه می خواهید برای خوانندگان آن به نمایش بگذارید قدم بگذارید؟

 

در کنار آنچه که در بالا ذکر شد - من سعی کردم ساعت را عقب بکشم و به هر یک از افرادی که لحظه ای از زندگی خود را گم کرده بودند برگردانم. در آن لحظه ، من نمی خواستم آنها قربانی یا قهرمان غم انگیز شوند. درعوض ، سعی کردم بر شخصیت آنها تأکید کنم که آنها فراتر از مرگ آنها بودند. من تصور می کردم یک دوربین در حال حرکت به اطراف اتاق است ، به طور خلاصه در هر تختخواب متوقف می شود و نفس کافی می آورد. امیدوارم "34" نمونه ای از کارهایی باشد که شعر شخصیت می تواند انجام دهد.

 

چندین شعر با صدای طوفان کاترینا گفته می شود. چرا فکر کردید صدایش مهم بود که شامل شود؟

 

من سالهاست که به صورت شخصی می نویسم ، به همین دلیل این منظره طبیعی به نظر می رسید - و تا زمان ظهور صدای او ، تنگی ها واقعاً گرما و حرکت نمی کردند. همچنین یک راوی و نقط لمسی برای مزمن بودن رشد و نابودی طوفان فراهم کرده است.

 

در مصاحبه ای با New Mirage Journal در سال 2013 ، شما گفتید: "این به شما کمک کرد که کاترینا را به عنوان یک داستان انسانی فکر کنید ، نه یک منطقه ای."

 

 

شخصیت توفان یکی بود. و نگه داشتن دوربین در نزدیکی - در میان بحران مردم - از دیگر مواردی بود. محکم نگه داشتن لنز به معنای نوشتن در مورد افراد است و نه آب و هوا - برای مثال ، نگاه های ناچیز شخصیت در "34". شما می توانید ایتل را در "سستینا اتل" تصور کنید که در هر شرایطی که انجام داد ، درگذشت ، نه الزاماً پس از طوفان.

 

شعر "What To Tweak" سخنان شما را با گزیده ای از نامه های ایمیل تنها کارمند FEMA در زمین در نیواورلئان که در هنگام طوفان به رئیس خود ، مایکل براون ارسال شده است ، اضافه می کند. عدم تعادل پاسخ های براون نگران کننده است. آیا می توانید در مورد ایده و آفرینش آن شعر صحبت کنید و وقتی تصمیم گرفتید که می خواستید آن کلمات را در خود شعر بگنجانید؟

 

من کلمات را در شعر نمی گنجانم ، شعر را در اطراف کلمات بنا کردم. من می خواستم این کلمات خشک و بی روح را بشمارم و آنها را وارونه باشم ، آنها را تکان بدهم ، آنها را باز کنم تا به زندگی های آسیب دیده ظهور کنم. همچنین تزریق شعر با انرژی ، درایو و ریتمی که بطور قابل توجهی در ایمیل های براون وجود ندارد ، مهم بود. آنها تنها نمونه "صحبت از دولت" نبودند که تهدید کرد که کاترینا را به یک واقعه "بی چهره و بی صدا" تبدیل کند.

 

چرا اینقدر مهم است که مردم به خواندن Blood Dazzler ادامه دهند و از وقایع طوفان کاترینا هشیار و عصبانیت خود را نگه دارند؟

 

این طوفان - یا آتش سوزی یا گردباد یا هر فاجعه طبیعی دیگر - مهم نیست. ما باید فقط از آنچه کشور ما قادر به آگاهی است آگاه باشیم - به خصوص که مربوط به افرادی است که ثروتمند نیستند و به اندازه کافی سفید نیستند تا از نظر افراد توانمند اهمیت پیدا کنند.